
اخلاق سایبری (۱) : هویت و سرقت هویت
همه ی ما در زندگی حقیقی خودمان با مجموعه ای از ارتباطات…
تا انسان « عبدالله » نشود ، « عندالله » نخواهد شد.
موضوع فلسفه ، بررسی وجود است .
پس لازم است تا ما نیز بحث را از وجود آغاز کنیم .
نسبت به مسأله ی وجود ، دیدگاه های مختلفی وجود دارد . برخی اساساً واقعیا وجود را زیر سؤال برده و گفته اند وجود واقعیت ندارد . به این گروه پوچ گرایان و یا همان نهیلیست ها گویند . نام مکتبشان ، پوچ گرایی و یا نهیلیسم است .
برخی نیز مانند کانت و دکارت ، مسیر شک گرایی را برگزیده اند و نسبت به وجودِ همه چیز ، با دیده ی شک نگریسته اند . حتی دکارت میگوید : من به وجود خودم نیز با شک پی بردم . به این گروه نیز شک گرایان می گویند . به تعبیر دیگر می توان آنان را پوچ گرایان نسبی نامید .
پاسخ ساده ای می توان به شکاکان داد و آن این است که آیا شما به وجود حقیقی شک اعتقاد دارید ؟ آنان ناچاراً وجود حقیقی شک را قبول می کنند و همین می تواند نقطه ی خروج آنان از شک گرایی باشد .
از منظر اسلام ، وجود ، دارای حقیقت و عینیت خارجی است و هر آن چه در جهان خارج می بینیم ، حقیقت و عینیت دارد .
میتوان گفت انکار واقعیت و یا تشکیک در آن ، مخالف علم ضروری انسان است . مثلاً کودکی که گرسنه باشد و شیر بطلبد ، در نهاد و فطرت خود به دنبال غذای حقیقی است نه غذای خیالی و وهمی .
تعریف ، برای ما معنایی مشخص دارد و همان طور که از معنای لغوی آن بر می آید ، به معنای شناساندن است . می توان هم قائل شد که تعریف اشیاء و مفاهیم در شناخت آن ها کاربرد دارد و هم متقابلاً شناخت و احاطه ی کامل بر اشیاء و مفاهیم ، باعث ارائه ی تعریف صحیحی از آن ها است .
اما سؤال این است که آیا می شود مفهوم وجود را تعریف نمود ؟ در پاسخ باید گفت : خیر ، نمی شود مفهوم وجود را تعریف کرد چرا که :
سؤال دیگری که پیش می آید این است که آیا مفهوم وجود ، دارای وحدت معنایی است یا خیر ؟ یعنی وقتی ما وجود را بر اشیای مختلف ، حمل می کنیم و مثلاً می گوییم : انسان وجود دارد ؛ میز وجود دارد ؛ خدا وجود دارد ؛ عالم وجود دارد و … منظورمان از وجود در همه ی این موارد یکی است یا با یکدیگر متفاوت است ؟
در پاسخ به این سؤال ، سه دیدگاه وجود دارد :
هر کدام از گروه های سه گانه ی مذکور برای تبیین نظرات خود و تفهیم آن ها متوسل به استدلالاتی شده اند که ما به صورت اختصار ، آن ها را ذکر می کنیم :
دلائل فلاسفه :
نیاز به یادآوری است که مفهوم نقیضان مانند انسان و غیر انسان بود . دو مفهوم نقیض مانند همین دو مفهوم ، هم با یکدیگر جمع نمی شوند و هم از یکدیگر رفع نمی شوند . مثلاً یک شیء نمی تواند در عین اینکه انسان است ، غیر انسان هم باشد و یا یک شیء نمی تواند نه انسان باشد و نه غیر انسان . حال اگر قائل باشیم ، در همین مثال ، انسان دارای وحدت معنایی است و قابل تقسیم نیست و یک شکل دارد ، طبیعتاً نقیض آن نیز باید دارای یک شکل و دارای وحدت معنایی باشد چرا که اگر این گونه نباشد ، مواردی یافت خواهد شد که خارج از دو نقیض باشد و حال آنکه ارتفاع نقیضین ممکن نیست . ( کمی توجه کنید و در صورت لزوم از رسم استفاده نمایید . )
دلیل اشاعره :
تنها دلیل اشاعره برای قول خودشان ( یعنی تعدّد معنایی وجود ) ، نفی تماثلِ بین علّت و معلول است . آنان بیان می کنند که موجودات به علّت و معلول تقسیم می شوند . علت و معلول نیز در یک درجه نبوده و یکسان نیستند . چنان چه وجود در تمام موارد به یک معنا باشد ، لازمه ی آن ، تساوی میان علّت و معلول در حمل وجود بر آن ها می باشد . یعنی اگر ما در مثال بین خانه و بنّا ، بنّا را علّت خانه بدانیم و بگوییم بنّا وجود دارد و از طرفی نیز بگوییم ، خانه وجود دارد و وجود را نیز مفهومی واحد بدانیم ، در این صورت خانه همان بنّا است در حالی که این دو علّت و معلول یکدیگرند و نمی شود که معلول با علّت خود یکی باشد .
دلیل برخی متکلّمان شیعه :
متکلّمان نیز فقط به یک دلیل استناد می کنند تا قول خودشان یعنی تفاوت بین وجودِ ممکنات و واجب را اثبات کنند . این دلیل آنان را می توان بر گرفته از نظر اشاعره دانست . دلیل ایشان ، نفی تماثلِ بین واجب و ممکن است . آنان بیان می کنند که واجب و ممکن با یکدیگر تفاوت دارند و این موضوع از بدیهیات است . حال اگر بگوییم واجب وجود دارد و از طرفی بگوییم ممکنات وجود دارند و قائل به وحدت معنایی وجود شویم ، آن هنگام لازم می آید که واجب و ممکن را عین همدیگر بدانیم و این مخالف بدیهیات عقلی است .
اما فلاسفه آرام ننشسته اند و اقدام به رد دلائل اشاعره و متکلّمان کرده اند که ما ردّیات آنان را به صورت خیلی مختصر و به اقتضای بحث توضیح می دهیم .
دلیل مشترک بر ردّ قول اشاعره و متکلّمین :
در استدلال های مذکور ، یعنی استدلال اشاعره و متکّلمین ، مقدمه ی سوم قابل منع است چرا که تساوی بین علّت و معلول و یا واجب و ممکن دو نوع است :
الف ) تساوی مفهومی ب ) تساوی مصداقی
آنچه از وحدت معنایی وجود لازم می آید ، تساوی مفهومی است که اشکال عقلی ندارد و آنچه اشکال عقلی دارد ، تساوی مصداقی است . ( نیاز به رجوع به منابع دارد . )
دلیل بر ردّ قول متکلّمین :
اگر مفهوم وجود در واجب با مفهوم وجود در ممکن یکسان نباشد ، در این صورت ، عقل بشر از معرفت ذات و صفات خداوند متعال ناتوان و ممنوع خواهد بود ( چرا که هیچ اشتراک و شباهتی حتی در وجود با یکدیگر ندارند . ) و لازمه ی آن ، سلبِ تکلیف از انسان ها است چرا که خدای غیر قابل شناخت نمی تواند تکلیفی برای بندگان داشته باشد .
از طرفی اگر بگوییم وجودِ واجب قابل درک خواهد بود اما در مقابل وجود ماست ( بنا بر قول آنان ، وجود واجب و وجود ممکنات تفاوت داشت . ) در این حالت مشکلی پیش می آید و آن این است که نقطه ی مقابل وجود ما ، عدم است . آن زمان ، خدا مجموعه ای از نقص ها و عدم ها و نداشتن ها می شود .
خسته نباشی دلاور